خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴۰: کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گومباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کارم از بی سیمی ار چون زر نباشد گومباش بینوائی را نوائی گر نباشد گو مباش لاله را با آن دل پرخون اگر چون غنچه اش قرطهٔ زنگارگون در بر نباشد گو مباش منکه چون سرو از جهان یکباره آزاد آمدم دامنم چون نرگس ار پر زر نباشد گومباش چون دلم را نور معنی رهنمائی می کند در ره صورت گرم رهبر نباشد گو مباش آنکه سلطان سپهر از نور رایش ذره ئیست سایهٔ خورشیدش ار بر سر نباشد گومباش وانکه سیر همتش ز ایوان کیوان برترست گر جنابش ز آسمان برتر نباشد گو مباش با فروغ نیر اعظم رواق چرخ را گر شعاع لمعهٔ اختر نباشد گو مباش چون روانم تازه می گردد ببوی زلف یار گر نسیم نکهت عنبر نباشد گو مباش پیش خواجو هر دو عالم کاه برگی بیش نیست ور کسی را این سخن باور نباشد گو مباش خواجوی کرمانی