خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۰۶: گر یار یار باشدت ای یار غم مخور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر یار یار باشدت ای یار غم مخور گنجت چو دست می دهد از مار غم مخور بر مقتضای قول حکیمان روزگار اندک بنوش باده و بسیار غم مخور دستار صوفیانه و دلق مرقعت گر رهن شد بخانهٔ خمار غم مخور کارت چو شد ز دست و تو انکار می کنی اقرار کن برندی و زانکار غم مخور چون دوست در نظر بود از دشمنت چه غم چون گل بدست باشدت از خار غم مخور با طلعت حبیب چه اندیشه از رقیب چون یار حاضرست ز اغیار غم مخور گردرد دل دوا شود ایدوست شاد زی ور غمگسار غم بود ای یار غم مخور چون زر به دست نیست ز طرار غم مدار چون سر ز دست رفت ز دستار غم مخور خواجو مدام جرعهٔ مستان عشق نوش وز اعتراض مردم هشیار غم مخور خواجوی کرمانی