سلمان ساوجی
جمشید و خورشید
بخش ۷۸ - بزم آرائی جمشید: ملک گفتا مباد ای صبح اصحاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ملک گفتا مباد ای صبح اصحاب کزین معنی شود خورشید در تاب! تو چون روز از چه کردی راز پیدا دریدی پرده همچون صبح شیدا ملک پر کینه شد از گفت مهراب، به نزد افسر آمد رفته در تاب گمان می برد کو رنجیده باشد ز مهر جم دلش گردیده باشد چو دید از دور جم را پیش خود خواند بر تخت خودش نزدیک بنشاند بدو گفت: «ای پسر چونی؟ کجایی؟ چه شد کز ما جدایی می نمایی؟ به دیدار تو هستیم آرزومند به گفتار تو مب باشیم خرسند نداری با هواداران ارادت مگر در چین چنین بوده ست عادت؟ ملک روی زمین بوسید و برخاست به هر وجهی ز بانو عذرها خواست ز ساقی جام جان افروز می خواست به ناز و نوش مجلس را بیاراست به مجلس شکر و شهناز را خواند حریفان خوش دمساز را خواند چو مجلس گرم گشت از آتش می شکر در اهل خود زد آتش نی ملک را یاد آن شب آتش افروخت به شهناز این رباعی را در آموخت سلمان ساوجی