سلمان ساوجی
جمشید و خورشید
بخش ۷۱ - غزل: مرا در جام خون دل مدام است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا در جام خون دل مدام است برون زین می بر اهل دل حرام است می ام عشق است و جز سودای آن می گر آید در سرم، سودای خام است هر آنکس را که مهر دوست با جان مقابل نیست چون مه ناتمام است اگر کام تو آزار دل ماست بحمدالله دل ما دوستکام است شب تار من از روی تو روز است صباح عیش از زلف تو شام است مرا چشم تو کرد از یک نظر مست چه محتاج می و ساقی و جام است ملک چون ناز یار نازنین دید فرود آورد سر پایش ببوسید به زاری گفت: «ای جان جهانم گل باغ دل و سرو روانم جفا گفتی و حق بر جانب تست بلی کاندر وفا سخت آمدم سست تو این بند از برای من کشیدی تو این جور از جفای من کشیدی مرا گفتی که تا کی می پرستی مرا از چشم تست این عین مستی سلمان ساوجی