خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۷۶: آن شکر لب که نباتش ز شکر میروید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن شکر لب که نباتش ز شکر می روید از سمن برگ رخش سنبل تر می روید می رود آب گل از نسترنش می ریزد و ارغوان و گلش از راهگذر می روید بجز آن پسته دهن هیچ سهی سروی را نار سیمین نشنیدم که ز بر می روید تا تو در چشم منی از لب سرچشمهٔ چشم لاله می چینم و در لحظه دگر می روید فتنه دور قمر نزد خرد دانی چیست سبزهٔ خط تو کز طرف قمر می روید تیغ هجرم چه زنی کز دل ریشم هر دم می دمد شاخ تبر خون و تبر می روید فصل نوروز چو در برگ سمن می نگرم بی گل روی تو خارم ز بصر می روید هر زمانم که خط سبز توآید در چشم سبزه بینم ز لب چشمه که برمی روید ای بسا برگ شقایق که دمادم در باغ از سرشک من و خوناب جگر می روید ظاهر آنست که از خون دل فرهادست آن همه لاله که بر کوه و کمر می روید اگر از چشم تو خواجو همه گوهر خیزد از رخ زرد تو چونست که زر می روید خواجوی کرمانی