خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۳۰: نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود با خیال لبت از چشم چو جیحون برود بچه افسون دل از آن مار سیه برهانم کان نه ماریست که از حلقه بافسون برود از سر کوی توام روی برون رفتن نیست هر کرا پای فرو رفت بگل چون برود دیده غیرت برد از دل که مقیم در تست در میانشان چو نکو در نگری خون برود چون دلم در سر آنزلف سیه خواهد شد به چه روی از سر آن هندوی میمون برود جانم از ملک درون عزم سفر خواهد کرد ای دل غمزده بشتاب که اکنون برود خواجو از چشم پر آب ار گهر افشان گردد عقد گوهر دلش از لؤلؤ مکنون برود خواجوی کرمانی