خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۸۸: چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنانکه صید دل آن چشم آهوانه کند پلنگ صید فکن قصد آهوان نکند چو تیر غمزهٔ خونریز در کمان آرد دل شکستهٔ صاحبدلان نشانه کند سپاه زنگ چو از چین بنیمروز کشد شکنج زلف و بناگوش را بهانه کند هزار دل ز سر شانه اش فرو بارد چو ترک سیم عذارم نغوله شانه کند بدانکه مرغ دل خسته ئی بقید آرد ز زلف تا فتنه دام و ز خال دانه کند ازین قدر چه کم آید ز قدر و حشمت شاه که یک نظر بگدایان خیلخانه کند اگر بچرخ برافشاند آستین رسدش کسی که سرمه از آن خاک آستانه کند کجا رسم بمکانت که پشه نتواند که در نشیمن سیمرغ آشیانه کند چو بر زمانه بهر حال اعتمادی نیست نه عاقلست که او تکیه بر زمانه کند دل شکستهٔ خواجو چو از میانه ربود چرا ندیده گناهی ازو کرانه کند خواجوی کرمانی