خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۴: همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همرهان رفتند و ما را در سفر بگذاشتند از خبر رفتیم و ما را بیخبر بگذاشتند بر میان از مو کمر بستند و این شوریده را همچو موی آشفته بر کوه و کمر بگذاشتند بر سر راه اوفتادم تا ز من بر نگذرند همچو خاک ره مرا بر رهگذر بگذاشتند شمع را در آتش و سوز جگر بگداختند طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند بلبل شوریده دلرا از چمن کردند دور طوطی شیرین سخن را بی شکر بگذاشتند پیشتر رفتیم و ما را نیشتر بر جان زدند وینچنین با ریش و زخم نیشتر بگذاشتند بی غباری از چه ما را خاک راه انگاشتند بی خطائی از چه ما را در خطر بگذاشتند کار خواجو زیر و بالا بود چون دور فلک کار او را بین که چون زیر و زبر بگذاشتند خواجوی کرمانی