خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۶۲: ای ساربان به قتل ضعیفان کمر مبند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای ساربان به قتل ضعیفان کمر مبند بر گیر بارم از دل و بار سفر مبند در اشک ما نگه کن و از سیم در گذر بر روی ما نظر فکن و نقش زر مبند ما را چو در سلاسل زلفت مقیدیم پای دل شکسته بزنجیر درمبند فرهاد را مکش بجدائی و در غمش هر دم خروش و غلغله در کوه و در مبند ای دل مگر بیاد نداری که گفتمت چندین طمع برآن بت بیدادگر مبند ور آبروی بایدت ای چشم درفشان بر یاد لعل او سر درج گهر مبند ای باغبان گرم ندهی ره بپای گل گلزار را بروی من خسته در مبند چون سرو اگر چنانکه سرافرازیت هواست چون نی بقصد بی سر و پایان کمر مبند چشمم که در هوای رخت بازگشته است مرغ دل مرا مشکن بال و پر مبند بی جرم اگر چه از نظر افکنده ئی مرا بگشای پرده از رخ و راه نظر مبند خواجو چو نیست در شب هجران امید روز با تیره شب بسر برو دل در سحر مبند خواجوی کرمانی