خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۲۴: هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد وانکه او را گهری هست ز زر نندیشد عجب از لاله دلسوخته کو در دم صبح از خروشیدن مرغان سحر نندیشد آنکه کام دل او ریختن خون منست از دل ریش من خسته جگر نندیشد هر که خاطر بکسی داد چه بیمش ز خطر کانکه رفت از پی خاطر ز خطر نندیشد پیش شمع رخ زیبای تو گر جان بدهم نبود عیب که پروانه ز پر نندیشد خستهٔ ضرب تو از تیغ و سنان غم نخورد کشتهٔ عشق تو از تیر و تبر نندیشد سر اگر در سر کار تو کنم دوری نیست کانکه در دست تو افتاد ز سر نندیشد نکنم یاد شب هجر تو در روز وصال کانکه شد ساکن جنت ز سقر نندیشد مکن اندیشه که خواجو نکند یاد لبت کاین خیالیست که طوطی ز شکر نندیشد خواجوی کرمانی