خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۳۱۱: دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد وین جگر سوخته را از گذر او چه رسد از برم رفت و من بیدل ودین بر سر راه مترصد که پیامم ز بر او چه رسد شد بچین سر زلف تو و این عین خطاست تا من دلشده را از سفر او چه رسد خبرت هست که شب تا بسحر منتظرم بر سر کوی ستم تا خبر او چه رسد جز غبار دل شوریده من خاکی را نیست معلوم که از خاک در او چه رسد آنکه هر لحظه رسد خون جگر بر کمرش کس چه داند که بکوه از کمر او چه رسد چشم او ناظر دیوان جمالست ولیک تا بملک دل ما از نظر او چه رسد چو از آن تنگ شکر هیچ نگردد حاصل بمن خسته نصیب از شکر او چه رسد گشت خواجو هدف ناوک عشقش لیکن تا ز پیکان جفا بر جگر او چه رسد خواجوی کرمانی