خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۹: به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دشمنان گله از دوستان نشاید کرد بمهرگان صفت بوستان نشاید کرد بترک آن مه نامهربان نباید گفت کنار از آن بت لاغر میان نشاید کرد مگر بموسم گل باغبان نمی داند که منع بلبل شیرین زبان نشاید کرد بخواه دل که من خسته دل روان بدهم بدل مضایقه با دوستان نشاید کرد کسی که بیتو نخواهد جان و هر چه دروست بجان ممتحنش امتحان نشاید کرد بنوک خامه اگر شرح آن دهم صد سال ز سرعشق تو رمزی بیان نشاید کرد بدان دیار روان تر ز آب دیدهٔ من بهیچ روی رسولی روان نشاید کرد من آن نیم که ز جانان عنان بگردانم بقول مدعیان ترک جان نشاید کرد برون ز جان هیچ تحفه ئی خواجو فدای صحبت جان جهان نشاید کرد خواجوی کرمانی