خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۶۴: دل من باز هوای سر کوئی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل من باز هوای سر کوئی دارد میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد هیچ دارید خبر کان دل سرگشتهٔ من مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد بگسست از من و در سلسله موئی پیوست که دل خلق جهان در خم موئی دارد ایکه از سنبل مشکین توعنبر بوئیست خنک آن باد که از زلف تو بوئی دارد ما بیک کاسه چنین مست و خراب افتادیم حال آن مست چه باشد که سبوئی دارد شاخ را بین که چه سرمست برون آمده است گوئیا او هم ازین باده کدوئی دارد ایکه گوئی که مکن خوی بشاهد بازی هر کرا فرض کنی عادت و خوئی دارد خیز چون پرده ز رخسار گل افکند صبا روی گل بین که نشان گل روئی دارد خوش بیا برطرف دیدهٔ خواجو بنشین همچو سروی که وطن برلب جوئی دارد خواجوی کرمانی