خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۳۳: میانش موئی و شیرین دهان هیچ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میانش موئی و شیرین دهان هیچ ازین موئی می بینم وز آن هیچ دهانش گوئی از تنگی که هیچست بدان تنگی ندیدم در جهان هیچ میانش یک سر مویست و گوئی ندارد یک سر مو در میان هیچ دهانش بی گمان همچون دلم تنگ میانش بی سخن همچون دهان هیچ بجز وصف دهان نیست هستش نمی آید حدیثم بر زبان هیچ میانش چون تنم در بی نشانی دهانش چون دلم وز وی نشان هیچ خوشا با دوستان در بوستان عیش که باشد بوستان بی دوستان هیچ گل سوری نبینم در بهاران چو روی دلستان در گلستان هیچ برون از اشک از چشمم نیابد کنارسبزه و آب روان هیچ برو خواجو که باگل درنگیرد خروش بلبل فریاد خوان هیچ سحرگه خوش بود گل چیدن از باغ ولیکن گر نگوید باغبان هیچ خواجوی کرمانی