خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۲۴: چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آن فتنه از خواب سر بر گرفت صراحی طلب کرد و ساغر گرفت سمن قرطهٔ فستقی چاک زد چو او پرنیان در صنوبر گرفت بنفشه ببرگ سمن برشکست جهان نافهٔ مشک اذفر گرفت برآتش فکند از خم طرهٔ عود نسیم صبا بوی عنبر گرفت ببوسید لعلش لب جام را می راوقی طعم شکر گرفت چوشد سرگران از شراب گران دگر نرگسش مستی از سرگرفت چو مرغ صراحی نوا ساز کرد مه چنگ زن چنگ در بر گرفت بسی اشک من طعنه بر سیم زد بسی رنگ من خرده بر زر گرفت چو خواجو چراغ دلش مرده بود بزد آه و شمع فلک درگرفت خواجوی کرمانی