خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۴: کو دل که او بدام غمت پای بند نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو دل که او بدام غمت پای بند نیست صیدی بدست کن که سرش در کمند نیست با دلبری سمتگر و سرکش فتاده ام کو را خبر ز حال من مستمند نیست پر می زند ز شوق لبش مرغ جان من عیب مگس مکن که شکیبش ز قند نیست گویند صبر در مرض عشق نافعست باری درین هوا که منم سودمند نیست گر بند می نهی و گرم پند می دهی هستم سزای بند ولی جای پند نیست هر کس که سرو گفت قدت را براستی او را معینست که همت بلند نیست تا بسته شد ز عشق تو بر دل طریق عقل در شهر کو کسی که کنون شهر بند نیست گر رد کنی مرا نکند هیچکس قبول زیرا که ناپسند تو کس را پسند نیست خواجو مگر بزخم فراقت شود قتیل ورنی ز ضرب تیغ تو او را گزند نیست خواجوی کرمانی