خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۷۳: زلف لیلی صفتت دام دل مجنونست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف لیلی صفتت دام دل مجنونست عقل بر دانهٔ خال سیهت مفتونست تا خیال لب و دندان تو در چشم منست مردم چشم من از لعل و گهر قارونست پیش لؤلؤی سرشکم ز حیا آب شود در ناسفته که در جوف صدف مکنونست عاقل آنست که منکر نشود مجنون را کانکه نظارهٔ لیلی نکند مجنونست خون شد از رشک خطت نافهٔ آهوی ختا گر چه در اصل طبیعت چو ببینی خونست عقل را کنه جمالت متصور نشود زانکه حسن تو ز ادراک خرد بیرونست می پرستان اگر از جام صبوحی مستند مستی ما همه زان چشم خوش می گونست تا جدا مانده ام از روی تو هرگز گفتی کان جگر خستهٔ دل سوخته حالش چونست رحمتی کن که ز شور شکرت خواجو را سینه آتشکده و دیده ز غم جیحونست خواجوی کرمانی