خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۵۱: ابروی تو طاقست که پیوسته هلالست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ابروی تو طاقست که پیوسته هلالست ز آنرو که هلال ار نشود بدر محالست بر روی تو خال حبشی هر که ببیند گوید که مگر خازن فردوس بلالست پیوسته هلالست ترا حاجب خورشید وین طرفه که چشم سیهت ابن هلالست آن دل که سفر کرده بچین سر زلفت یا رب که در آن شام غریبان به چه حالست هندو به چهٔ خال سیاه تو به صد وجه هندوچهٔ بستان جمالست نه خالست گفتم که خیال تو کند مرهم ریشم لیکن چو نظر می کنم این نیز خیالست مستسقی سرچشمهٔ نوش تو برآتش می سوزد و چشمش همه در آب زلالست گردن مکش ای شمع گرت در قدم افتد پروانهٔ دلسوخته چون سوخته بالست امروز که مرغان چمن در طیرانند مرغ دل من بی پر و بالست و بالست نون شد قد همچون الفم بیتو ولیکن برحال پریشانی من زلف تودالست از دیدهٔ خواجو نرود گلشن رویت زانرو که جمالت گل بستان کمالست خواجوی کرمانی