خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۱۲۸: گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتمش روی تو صد ره ز قمر خوبترست گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر گفت بگذر ز جهان زانکه جهان بر گذرست گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست گفتمش خون جگر چند خورم در غم عشق گفت داروی دلت صبر و غذایت جگرست گفتمش درد من از صبر بتر می گردد گفت درد دل این سوخته دلمان تبرست گفتمش ناله شبهای مرا نشیندی گفت از افغان توام شب همه شب دردسرست گفتمش کار من از دست تو در پا افتاد گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست گفتمش کام دل خسته خواجو لب تست گفت شک نیست که کام دل طوطی شکرست خواجوی کرمانی