خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴: چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند سوزیم من و شمع شبستان همه شب چند سازیم چنین بی سر و سامان همه شب تا به شب بر سر بازار معلق همه روز تا دم صبح سرافکنده و گریان همه شب سوختم ز آتش هجران و دلم بریان شد ور نسازم چکنم با دل بریان همه شب رشتهٔ جان من سوخته بگسیخته باد گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب هر شبی کز خم گیسوی توام یاد آید در خیالم گذرد خواب پریشان همه شب تا تودر چشم منی از نظرم دور نشد ذره ئی چشمه خورشید درخشان همه شب خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست تکیه گاهم به جز از خار مغیلان همه شب بخیال رخ و زلف تو بود تا دم صبح بستر خواب من از لاله و ریحان همه شب در هوای گل روی تو بود خواجو را همنفس بلبل شب خیز خوش الحان همه شب خواجوی کرمانی