خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۴۹: رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت دوشم نفسی دیدهٔ گریان در خواب دیدم آن نرگس پرفتنهٔ فتان در خواب خیمه برصحن چمن زن که کنون در بستان نتوان رفت ز بوی گل و ریحان در خواب بود آیا که شود بخت من خسته بلند کایدم قامت آن سرو خرامان درخواب ای خوشا با تو صبوحی و ز جام سحری پاسبان بیخبر افتاده و دربان در خواب فتنه برخاسته و باده پرستان در شور شمع بنشسته و چشم خوش مستان درخواب آیدم زلف تو درخواب و پریشانم ازین که بود شور و بلا دیدن ثعبان درخواب صبر ایوب بباید که شبی دست دهد که رود چشمم از اندیشهٔ کرمان در خواب بلبل دلشده چون در کف صیاد افتاد باز بیند چمن و طرف گلستان درخواب دوش خواجو چو حریفان همه در خواب شدند نشد از زمزمهٔ مرغ سحرخوان در خواب خواجوی کرمانی