خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۲۲: بگوئید ای رفیقان ساربان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگوئید ای رفیقان ساربان را که امشب باز دارد کاروان را چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل زغلغل بلبل فریاد خوان را اگر زین پیش جان میپروریدم کنون بدرود خواهم کرد جان را بدار ای ساربان محمل که از دور ببینم آن مه نامهربان را دمی بر چشمهٔ چشمم فرود آی کنون فرصت شمار آب روان را گر آن جان جهان را باز بینم فدای او کنم جان و جهان را چو تیر ار زانکه بیرون شد ز شستم نهم پی بر پی آن ابرو کمان را شکر بر خویشتن خندد گر آن ماه بشکر خنده بگشاید دهان را چو روی دوستان باغست و بستان بروی دوستان بین بوستان را چو می دانی که دورانرا بقا نیست غنیمت دان حضور دوستان را خواجوی کرمانی