خاقانی شروانی
قطعات
شماره ۳۰۱ - در حسرت عمر گذشته: کم کم از گنج تو گم شد آه آه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گنج عمری داشتی خاقانیا کم کم از گنج تو گم شد آه آه شد سیاهی دیدهٔ دولت سپید شد سپیدی چهرهٔ سلوت سیاه در زیان عمر یکسانند خلق خواه درویش است، خواهی پادشاه از کیا درگیر کز زر یافت تاج تا شبانی کز گیا دارد کلاه بامدادان روز چون سر برزند بر همه یکسان درآید شام گاه هرکه را بی صرف کم شد نقد عمر هست مغبون اندر این بازارگاه عمر کاهد تن گدازد دور چرخ اینت چرخ تن گداز عمر کاه جزوی از من کم شود، جزوی ز میر روزی از من بگذرد، روزی ز شاه از گدائی چون من و میری چو تو عمر یکسان می ستاند سال و ماه کام ثعبان را چه خرچنگ و چه مور سیل طوفان را چه خرسنگ و چه کاه آتش سوزان و داس تیز را یک صفت باشد تر و خشک گیاه شمع را از باد کی باشد امان؟ پنبه را ز آتش کجا باشد پناه شاه محجوب است و من آگه ز کار شاه مشغول است و من فارغ ز جاه بلکه من آزادم او در بند آز بلکه من آگاهم او غافل ز راه خاقانی شروانی