حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۰۵: آخر ای شمعِ روان پروانه ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر ای شمعِ روان پروانه ای چند سوزی خاطرِ دیوانه ای گر چه ما بر شمعِ رویت سوختیم شمع را نگریزد از پروانه ای هیچ نقصانی نباشد شمع را گر شبی روشن کند ویرانه ای کی بود حاجت شبِ خلوت به شمع هر که را باشد چو تو هم خانه ای عقل بر شمعِ جمالِ رویِ تو همچو مدهوشی ست در کاشانه ای جانِ من شد در خیالِ رویِ تو همچو آدم مبتلایِ دانه ای جز مگر آنچ از تو می گویند نیست هر چه دیگر نیست جز افسانه ای دورم از رویِ تو در عینِ هلاک جان نباشد زنده بی جانانه ای خود نزاری کیست تا گویند از او در میان عاقلان دیوانه ای گردن افرازست و سرکش لیک نیست زلفِ جانان را گریز از شانه ای حکیم نزاری قهستانی