حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰۶: مرا با تو ای یار سریست جانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا با تو ای یار سری ست جانی نداند کسِ دیگر الا تو دانی به بویِ توام زنده الحمدالله همین است سرمایه ی زندگانی ز مبدایِ فطرت گرفته ست با تو روانم چنین الفت جاودانی عجب آن که نادیده ای هم چو دیده عجب تر که دوری و پیوندِ جانی یقینم که جایِ دگر دیده ام من به هر جایِ دیگر که بینم همانی به چشمی که صاحب نظر دیده باشد نگنجد زمانی نبیند مکانی ز دستِ ملامت گرانِ منافق نظر با تو دارم ولیکن نهانی نه از بیمِ جان می کنم این تقیه که این جا نشانی ست در بی نشانی به قصاب گاهِ قصاصِ محبت سر و تن متاعی بود رایگانی ولیکن نخواهم که هر کس بداند که دادی به من مکنتِ گنج بانی به بحری درافکند ملاحِ عشقم که در جنبِ آن هست اخضر چو خانی نزاریِ زار آخر از قلزمِ عشق کجا بر سر آید بدین ناتوانی به بازوی او نیست تسکینِ طوفان مگر زین محیطش به ساحل رسانی حکیم نزاری قهستانی