حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷۰: سوختم در زمهریر از تشنگی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوختم در زمهریر از تشنگی تا به کی دارم نفیر از تشنگی سینه ای دارم کدامین سینه بل کوره ای هم چون اثیر از تشنگی ساقیا گر پای مردی می کنی یک زمانم دست گیر از تشنگی در نگنجد هر چه باشم منتظر جز شرابم در ضمیر از تشنگی از اوامم ناگزیر از مفلسی از مدامم ناگزیر از تشنگی در دلم زن آتشِ می گو بسوز چند باشم در زَحیر از تشنگی آتشی دیدی که باشد هم چو آب خسته را آتش پذیر از تشنگی چون سمندر هر که آتش خواره نیست گو چو بوتیمار میر از تشنگی زهر خور گو منکرِ آبِ حیات تا بسوزد در سَعیر از تشنگی زارییی ماند از نزاری ساقیا زرد شد هم چون زریر از تشنگی این عجایب تر که در سرمای دی سوخت با این زمهریر از تشنگی حکیم نزاری قهستانی