حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۵۴: اگر چه سوختهام در بلای عشق بسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر چه سوخته ام در بلای عشق بسی به عمر خود دل ازین سان نداده ام به کسی چه جان بکندم تا گوهری بدست آرم که خاطرم متعلّق نمی شود به خسی نهان ز خلق نیارم به هیچ کوی گذشت چنان که گویی بر پای بسته ام جرسی مرا ملامت مردم درین بلا انداخت که از ملامت مردم بترشدم به بسی گرم به تیغ زنند از شکر نپرهیزم درین روش نتوان بود کمتر از مگسی خطا چه گونه توان رفت، در طریقت عشق به روز محتسبی ناظر و به شب عسسی در آن وجود که سلطان عشق منزل کرد مجال نیست که در سر بماندش هوسی به زور و زر که ندارم چه چاره خواهد رفت مگر به زاری وزین بیش نیست دست رسی نزاریا به جفا دل بنه که نتوان رفت به خشم از آن که میسر نمی شود نفسی حکیم نزاری قهستانی