حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳۶: خوش است دردِ جدایی و داغِ مهجوری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش است دردِ جدایی و داغِ مهجوری اگر وصال میسّر شود پس از دوری سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق خراب کرده ی عشق و امیدِ معموری بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد به نظم آورم این عِقدهای منشوری ز دیده دانه ی دُر نظم می کنم همه شب به روشناییِ دل در شبانِ دیجوری معاف دار نگار اگر ضرورتِ حال شکایتی دو سه اِنها کنم به دستوری سلامکی نفرستی پیامکی ندهی نه شرطِ عهدِ قدیم است اگر چه معذوری سرت به هم چو منی ار فرو نمی آید غریب نیست که در حسن خویش مغروری شبی ز جام وصال تو گر شدم سرمست قیامتا که بدیدم ز روزِ مخموری پس از مجاهده ی انتظار خوش باشد اگر خلاص به صحّت بود ز رنجوری نزاریا ز عذابِ فراق بیش منال که در مقابل نیش است نوشِ زنبوری حکیم نزاری قهستانی