حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۲۴: بگذر ای باد بر اطرافِ قهستان سحری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگذر ای باد بر اطرافِ قهستان سحری زود باز آر به شروان و شماخی خبری خاطری نیک به احوالِ کسی ملتفت است که چو او نیست در آفاق به خوبی دگری گر بدان سرو رسی گو به چمن پست شدم به لگد کوب و تو ناکرده به سویم گذری رویِ شیرین نفسی بی مگسی نادیده می زنم زار چو فرهاد سری بر کمری رازِ سربسته ی لیلی به کسی نگشاید هم چو مجنون شده ام در همه عالم سمری کیست کز دفترِ ما یاد ندارد ورقی کیست کز قصّه ی ما یاد ندارد قدری من اگر سر برود بر سرِ پیمان توام لیکن از عهدِ تو باید که ببینم اثری نفسی بیش نمانده ست به همّت مددی صبر ازین بیش ندارم به عنایت نظری هم چو سوزن شدم از صبر نه آخر مثل است هم به جایی کَشَد این رشته به تدریج سری بارها هر چه به غربت ز سفر توبه کنم به علی رغم برآید ز زمینم سفری گر نزاری به قهستان رسد از شروان باز چه مبارک سفری باشد و میمون حضری باز نادیدنِ اصحاب و به حسرت رفتن سخت کاری ست دگر هیچ ندارد خطری حکیم نزاری قهستانی