حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱۸: چرا سر به پیوندِ ما در نیاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرا سر به پیوندِ ما در نیاری مگر خود سرِ تنگ دستان نداری نه زر در ترازو و نه زورِ بازو نه رویی که کارم برآید به زاری عجب این که هر دم بسوزی دلم را هنوزم طمع می کند خاک ساری بخندی که در گریه آیم که گُل را بخنداند از گریه ابرِ بهاری گر آشفتگی می نمایم عَفُو کن که طاقت ندارم ز بی اختیاری چو بر آتشِ فرقتم می نشانی ملامت مکن بر من از بی قراری چو چشمت نکردیم خونی چه باشد که ما را چو زلفت فرو می گذاری کجا مهربانی و کو دل نوازی اگر دوستی می نمایی و یاری بسی روزگارت به سر برد باید که یاری بدست آوری چون نزاری حکیم نزاری قهستانی