حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۱۶: گر طاقت ما داری در مستی و هشیاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر طاقت ما داری در مستی و هشیاری ورنه سر خود گیری به زان که دل آزاری هر چیز که دانستی هر چیز که ورزیدی زان ها همه بازآیی وان ها همه بگذاری دم دم دلِ مُشتاقان افتد به دگر جایی ما را نبود جایی جز گوشه ی بی کاری ره نیست موحّد را در خانقهِ کثرت زیرا که بود واحد مفروع ز بسیاری این مرتبه گر خواهی کز خویش کنی حاصل هرگز نشود الّا از موهبت باری تا در طلبِ جانان دل بر نکنی از جان مشغول ندارندت الّا به جگر خواری زنهار مرو با خود کان جا نرسی وز خود صعب است سفر کردن تا سهل نپنداری ای خامِ بیفسرده نه زنده و نه مرده از دوست نمی گویم از خود چه خبر داری تو هیچ نیی وز خود برساخته ای چیزی از سر بنهی روزی خودبینی و جبّاری غافل منشین چندین مپرست بت سنگین در گردنِ تو دینی حقّ است که بگزاری تا روز کنی عادت چون سوختگان هر شب بر خاکِ درِ تسلیم از دیده گهرباری ای عذر پذیرنده خشنود شو از بنده بپذیر نزاری را تا چند کند زاری حکیم نزاری قهستانی