حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۶: آخر ای دوست به من به من باز نظر کن باری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر ای دوست به من به من باز نظر کن باری چه شود گر شود آسوده ز یاری یاری گاه گاهی چه شود گر به سرم برگذری تا مرا هم به خیالت شود استظهاری ترکِ طوفِ چمن باغِ وفا نتوان کرد هر که را در رهش از بهرِ گل افتد خاری به تفرّج سویِ گل زار نمی آیی و من از سرِ راه برانگیخته ام گل زاری هیچ کم نیست بحمدالله از آن جا که تویی که شود در سرِ کارِ تو چو من بسیاری هم چنان بارِ ستم می کشم و می گوشم چه کنم حکم چنین است چه درمان آری می شود کارِ جهان زیر و زبر گویی اگر نبود خاطرِ محنت کشِ من بی باری دوستان را نبود قاعده ی بیزاری اگر از گردشِ ایّام شود آزاری گرچه عشّاق همه کشته به عشق اند و لیک کشتۀ عشق نباشد چو نزاری آری حکیم نزاری قهستانی