حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲۷: ای یار بیوفا که دل از ما بریدهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای یار بی وفا که دل از ما بریده ای گویی که پیش هرگز ما را ندیده ای سرگشته ام چو ذره ز خورشید روی تو دامن چرا چو سایه ز ما درکشیده ای لیلی شنیده ام که ز مجنون نمی شکیفت مجنون شدم بتا به چه از ما رمیده ای هیهات اگر به واقعه ی من رسیده ای آری ملامتت نکنم نارسیده ای هرگز خلاف رای تو چیزی نگفته ام با من بگوی اگر تو ز جایی شنیده ای دریای خون شده ست کنارم ز ابرِ چشم از بس به نوکِ غمزه که جانم خلیده ای از آبِ دیده آتشِ دل کم نمی شود گیرم نزاری از مژه ها خون چکیده ای در باغ سرو فارغ و آزاد می رود او را چه غم اگر تو به قامت خمیده ای حکیم نزاری قهستانی