حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۱۱: هر کجا برفکند قامتِ جانان سایه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا برفکند قامتِ جانان سایه گوهر از سنگ برآرد اثرِ آن سایه قدمش خاصیت فرّ همایی دارد بر سرِ هر که فکند از سرِ احسان سایه آفتاب است به رخساره و گسترده مدام بر هر اطرافش از آن زلفِ پریشان سایه پس روِ رایت حسنش چو قمر بسیارند لازم است از پیِ خورشیدِدرخشان سایه دل برا پس رویِ چرخِ سراسیمه مکن هر زمان چون فلک از من بمگردان سایه اشکم از آرزویِ رویِ تو چندان برود کافکند آبله بر دیده ی گریان سایه بر سرِ بحر کنارم چو نشست ابرِ دو چشم اوفتد بر فلک از کثرتِ طوفان سایه عقل زایل شود از من چو تو بنمایی روی کند از مطلع خور میل به نقصان سایه ظلمت و نور به هم گر نبود چون فکند خطِ مشکینِ تو بر طلعتِ رخشان سایه شب که دیده ست درآمیخته با روز آخر زآن که در عین ضیا کی بود امکان سایه تا ببندد چو مغان پیش خیالت زنّار نفکند زلفِ تو بر هیچ مسلمان سایه سایه بر کارِ نزاری فکن ای سروِ بهشت که جگر سوخته را تازه کند جان سایه مردم شیفته بی سایه نباشد گویند پس منِ شیفته را کو اثری زان سایه حکیم نزاری قهستانی