خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۲: کو صبح که بار شب کشیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کو صبح که بار شب کشیدم در راه بلا تعب کشیدم صبرم نکشید تا سحر زآنک از موکب غم شغب کشیدم جان هم نکشد به حیله تا روز من تا به سحر عجب کشیدم زنده به امید صبح ماندم تا صبح بدین سبب کشیدم دارم ز خمار چشم میگون بی آنکه می طرب کشیدم صبحا به گلاب ژاله بنشان این درد سری که شب کشیدم بر چرخ کمان کشیدم از دل کز آتش دل لهب کشیدم تیرم همه بر نشانه شد راست هر چند کمان به چپ کشیدم پر آبله شد لبم ز بس تف کز سینه به سوی لب کشیدم گویند لب تو را چه افتاد این عذر نهم که تب کشیدم کردم طلب و نیافتم اهل اکنون قدم از طلب کشیدم خاقانی وار خط واخواست بر عالم بوالعجب کشیدم خاقانی شروانی