حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۹۸: کُنج خراباتِ عشق، جای من و گنجِ من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کُنج خراباتِ عشق، جای من و گنجِ من خواه زمان بر زمین، خواه زمین بر زمن ملکِ قناعت بود، سلطنتی معنوی سلطنتی بی فتور، مملکتی بی فتن از همه جنسم به سر، وز همه نوعم گریز الّا از جامِ می، الّا از جانِ دّن خونِ دلم می خورد، چند خورم خونِ رز من شده در خونِ او، او شده در خونِ من مایه ی نفع است و ضرّ دایه ی عقل و جنون راحتِ جان است و روح آفتِ مغز و بدن می نهد و می کند فعلِ بد و نیک فاش قاعده ی صلح و جنگ خاصیتِ مرد و زن هم نفسان را به لطف خسته دلان را به طبع کرده به دم چون مسیح پرورشِ جان و تن عربده خو را به قهر بی هده گو را به جبر کرده به نیشِ زبان زهرِ غضب در دهن هست نفاق و وفاق هر دو درو مجتمع مشرک اگر نیستی هر دو به هم برشکن شرک حریفِ بدست نیک بپرهیز ازو اصلِ خلاف است و شر از بُن و بیخ اش بکن بشنو اگر عاقلی پندِ نزاری برو هم نفسِ راح باش با دگران دم مزن حکیم نزاری قهستانی