حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۴۹: گر هیچ عشقت از در ناگه در آید ای جان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر هیچ عشقت از در ناگه در آید ای جان وز من مرا به یک ره اندر باید ای جان دست مراد بردم خود با عدم سپردم رفتن به راه وحدت با خود نشاید ای جان گه گه چه باشد آخر گر صیقلی به رحمت زآیینه ی وجودم زنگی زداید ای جان بنواز جان ما را یک ره به لطف شیرین ور نیز تلخ گویی جان می فزاید ای جان با ما رقیب کویت صد گونه کینه دارد نبود عجب ز عقرب گر می گزاید ای جان چشمت به یک کرشمه گر بایدش هم این جا باب بهشت سرمد بر ما گشاید ای جان در گل ستان عشقت چون بلبلان نزاری بر شاخسار شوقت خوش می سراید ای جان وردش همین که آخر هم تو تمام گردان از ما و خدمت ما چیزی نباید ای جان حکیم نزاری قهستانی