خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۹۴: هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر تار ز مژگانش تیری دگر اندازد در جان شکند پیکان چون در جگر اندازد کافر که رخش بیند با معجزهٔ لعلش تسبیح در آویزد، زنار دراندازد دلها به خروش آید چون زلف برافشاند جان ها به سجود آید چون پرده براندازد در عرضگه عشقش فتنه سپه انگیزد در رزمگه زلفش گردون سپر اندازد شکرانهٔ آن روزی کاید به شکار دل من زر و سراندازم گر کس شکر اندازد از روی کله داری بر فرق سراندازان از سنگ دلی هر دم سنگی دگر اندازد هان ای دل خاقانی جانبازتری هر دم در عشق چنین باید آن کس که سراندازد این تحفهٔ طبعی را بطراز و به دریا ده باشد که به خوارزمش دریا به در اندازد تا تازه کند نامش در بارگه شاهی کافلاک به نام او طرز دگر اندازد خاقانی شروانی