خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۳۸: چه نشینم که فتنه بر پای است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه نشینم که فتنه بر پای است رایت عشق پای برجای است هرچه بایست داشتم الحق محنت عشق نیز می بایست صبر با این بلا ندارد پای بگریزد نه بند بر پای است راستی به که صبر معذوراست بر سر تیغ چون توان پای است بیخ امید من ز بن برکند آنکه شاخ زمانه پیرای است کار من بد شده است و بدتر ازین هم شود، تا فلک بر این رای است از که نالم بگو ز کارگزار یا از آن کس که کار فرمای است ناله دارد ز زخم، مار سلیم مار از آن کس که ما را فسای است خیز خاقانی از نشیمن خاک که نه بس جای راحت افزای است خاقانی شروانی