خاقانی شروانی
غزلیات
غزل شماره ۱۴: گر مدعی نهای غم جانان به جان طلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر مدعی نه ای غم جانان به جان طلب جان چون به شهر عشق رسد نورهان طلب خون خرد بریز و دیت بر عدم نویس برگ هوا بساز و نثار از روان طلب دی یاسجی ز ترکش جانانت گم شده است دل و اشکاف و یاسح او در میان طلب گر نیست گشتی از خود و با تو توئی نماند از نیستی در آینهٔ دل نشان طلب تا از طلب به یافت رسی سالهاست راه بس کن حدیث یافت طلب را به جان طلب خاقانیا پیاده شو از جان که دل توراست بر دل سوار گرد و فلک در عنان طلب اقطاع این سوار ورای خرد شناس میدان این براق برون از جهان طلب خاقانی شروانی