حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۲: پنجاه سال خون دلِ رز مکیدهایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پنجاه سال خون دلِ رز مکیده ایم جان را چو جانِ خویش به جان پروریده ایم نزدیکِ عقل هیچ دگر نیست جانِ جان جزمی که ما به تجربه این جا رسیده ایم از جامِ باده بارکشی ساختیم وزو رخت وقت به منزلِ اخوان کشیده ایم از همّتِ بلند بر آورده ایم سر از جیبِ سدره گرچه به قامت خمیده ایم از موسی و عصاش قیاسی گرفته ایم وز خضر و آبِ چشمه رموزی شنیده ایم لیکن نمی توان که توانیم گفت باز دانی چرا که محرمِ رازی ندیده ایم هرگز قیاس ورای حجابِ به حق نشد این پرده دیر شد که به هم بر دریده ایم گرما به رایِ خویش رویم از قفایِ خویش از خود چو کِرمِ پیله به خود بر تنیده ایم مستِ الست آمده و مست می رویم از جرعه یی کز اولِ مبدا چشیده ایم دوش از ورایِ سدره سروشی به عقل گفت مستانِ عشق را به جهان برگزیده ایم تا رستخیز دبدبه ی عشق ما زند صوری که بر زبانِ نزاری دمیده ایم حکیم نزاری قهستانی