حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۷۵: اگر عشق تو شد در خون جانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر عشق تو شد در خون جانم قضا از خویشتن چون بگذرانم نداری مستیِ من هوشیاری که از مبدای فطرت هم چنانم گرو بندم که هر عاقل که زلفت ببیند در نشورد من بمانم ز دستم برنمی خیزد نثاری ندانم تا چه در پایت فشانم دلم آویزشی دارد به زلفت غمت آمیزشی دارد به جانم طمع دارم زمین بوسی دگر بار اگر مهلت دهد دورِ زمانم امیدم باز میدارد خیالت بکوشم هم مگر ضایع نمانم زمانه گرچه هم توسن رکاب است مگر بر بخت گرداند عنانم دلم آبی کند هر روز در گِل وزین پس سر نخواهم شست دانم بدان می آردم غیرت که نارد دگر نام نزاری بر زبانم حکیم نزاری قهستانی