حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۶۱: نیامدی و من از انتظار می سوزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیامدی و من از انتظار می سوزم در آرزویِ وصال تو زار می سوزم بر آبِ دیده ی من رحم کن اگر یاری که من بر آتشِ هجرانِ یار می سوزم ز بی قراریِ من بر قرار بی خبری ولی من از غم تو برقرار می سوزم بسوختم ز فراقِ تو و ندانستم که از برایِ که بهرِ چه کار می سوزم ز سوختن خبری نیست همچو شمع مرا چه اختیار که بی اختیار می سوزم عجب تر این که به هر انجمن ز غایتِ شوق ز شمع دورم و پروانه وار می سوزم ز چشمِ مستِ تو محروم عینِ مخمورست اگر چه مستِ تو ام در خمار می سوزم تو گُل عذاری و من بلبل و تو فارغ از آن که من بر آتشِ هجران چو خار می سوزم قسم به آتشِ یاقوتِ آبدارِ لبت که با دو دیده ی یاقوت بار می سوزم در انتظار نزاریِ زار می گوید نیامدی و من از انتظار می سوزم حکیم نزاری قهستانی