حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۸: مرا که از تو میسّر نمی شود یک دم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که از تو میسّر نمی شود یک دم دمی که بی تو برآید نه دم بود که ندم خلاصه هر دم وقت است از حیات بلی دمی که بی تو رود آن نه دم بود که عدم من آن نی ام که خلافِ محبّتِ تو کنم اگر سرم برود در سرِ ثباتِ قدم من از تو راحت و شادی طمع نمی دارم که دوستی همه سرمایۀ غم است و الم به اتّفاقِ ملاقات قانعم از تو به مدّتی که میسّر شود ز بیش وز کم تو شاه بازی و اَولا به دست شاهانی وصال تو نبود لایقِ عبید و خدم تو سر به سیم و زرِ سد خزینه درناری دهان تو نتوان کرد مشتبه به درم قد ترا نتوان گفت سرو و هم نبود به سرو بر گل و شفتالو و انار به هم گمان نبرد کسی تا ندید چشم و لبت که این دو مستِ ملیح اند رشکِ ترک و عجم دم از نزاری تو بی تو بر نمی آید از آن چنین نَفَسش آمده ست با یک دم حکیم نزاری قهستانی