حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰۳: دردا کز اشتیاقِ تو جانا بسوختم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردا کز اشتیاقِ تو جانا بسوختم در آتشِ فراق سراپا بسوختم صهبا انیسِ خاطر من بود پیش ازین اکنون هم از حرارتِ صهبا بسوختم از تّفِ سینه بس که جگر خوردم از لبت یاقوت در خزانۀ خارا بسوختم از رشکِ اشکِ گوهرِ پاکِ سحابِ چشم در حقّۀ صدف دُرِ بیضا بسوختم زد بر اثیر آتشِ آهم وزان اثر هم چون اثیر عقدِ ثریّا بسوختم بر آتشم نشانی و عیبم کنی اگر دستی برآورم که خدایا بسوختم عاجز شدم چو سوخته می خواستی مرا از غیرتِ تو دم نزدم تا بسوختم فکرم دگر به آبِ سخن ره نمی برد خاطر چنان در آتشِ سودا بسوختم دل را به راه دیده و جان را به برقِ شوق این را به آب دادم و آن را بسوختم نامی نزاریا ز تو مانده ست و زاریی پس قصّه چیست گو همه اعضا بسوختم حکیم نزاری قهستانی