حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵۳: عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس کلبۀ کنج گرفتم ز فضایِ دلِ تنگ خود نه من بودم و نه دیده و نه دل بر کار عشق در خانه و من با دل و با دیده به جنگ مردمان وعظ مگویید و ملامت مکنید که محال است برون بردن ازین آینه زنگ من خود از بحرِ ملامت به کناری برسم که به دم در نتوانند کشیدم چو نهنگ برو ای عاجز و در گوشۀ مسجد بنشین که رهِ کویِ خرابات صراط است و تو لنگ زاهدان گوشه نشینی به ضرورت کردند تا نگویی به خرابات نکردند آهنگ پیشِ محراب نشینند که نامحرم را ره نباشد که درآید ز پسِ پردۀ چنگ پردۀ ما مدر ای عاقل و تشنیع مزن تو برو شیشۀ خود نیک نگه دار ز سنگ تا کسی را به نزاری چه توقّع باشد که نه اندیشۀ نامش بود و نه غمِ ننگ حکیم نزاری قهستانی