حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲۲: همه را شادی و مارا غم جانانه خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه را شادی و مارا غم جانانه خویش همه با همدم و ما با دل دیوانه خویش مبتلای غم و محنت زده هجرانیم آشنا ناشده با دلبر بیگانه خویش بر سر آتش و آبیم ز چشم و دل خود چند سوزیم در این تنگ قفس خانه خویش هر دم این سوخته پروانه ما یعنی دل جان به کف بر نهد از همت مردانه ی خویش راست چون جغد گرفتم به خرابی مسکن نه که چون گنج نهانیم به ویرانه خویش گر زمانی ز پس پرده برون آید دوست پیش آن شمع بسوزیم ز پروانه خویش مرد اگر معتکف خاک در دوست بود به که بر مسند تعظیم به کاشانه خویش سال ها شد که به دریای عدم غواصیم تا وجودی به کف آریم ز دردانه خویش هان نزاری مطلب صاف ز خم خانه دهر چونکه در دُرد زدیم اول پیمانه ی خویش حکیم نزاری قهستانی