حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۱۴: بهشت است خمخانه می فروش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهشت است خمخانه می فروش فرو مایه چون شیره گو بر مجوش نه در خلد جوی شراب است پاک قیامت از آن کرد خواهند نوش چو بر یاد اهل قیامت خوریم چه غم محتسب گو برآور خروش ز مشتی گدا پیشه خود ستای عداوت خران عبادت فروش چه آید به جز فحش و فسق و فجور نگهدار خود را از ایشان بکوش جهان دیده گان اند نادیده هیچ همه هرزه گوی و فسانه نیوش در این نیز سرّی بود تا چرا کر و کور باشند با چشم و گوش حقیقت ندانند بازار مجاز ندانند ابلیس باز از سروش اگر مرد عارف بود در میان چه در نخ نسیج و چه پشمینه پوش مرا در خرابات مردان طلب چنین گفت بامن به الهام دوش نزاری مرو بیش گستاخ وار نمی ترسی از فاش کاری خموش اگر می خوری می به ترتیب خور نه چندان که زایل کند عقل و هوش حکیم نزاری قهستانی