حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۷۰۴: پیر خرابات به من گفت دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیر خرابات به من گفت دوش ای پسر از خویش مگوی و خموش گر سر ما داری و پروای ما ناز مکن درد کش و دُرد نوش سوخته باید که بود مرد کار خام بود هرکه نخورده ست جوش ساکن و تن دار و گران بار باش نی چو سبک مغز برآور خروش مرد برانداخته دنیا و دین محرم راز آمد و اسرار پوش هیچ ندانند و همه مدعی رای پرستان عبادت فروش پس رو رندان خرابات باش باز نمانی ز رفیقان بکوش شیوه چالاک مجانین خوش است بی خبر از مصلحت عقل و هوش ترک زبان آوری و قصه گیر چشم رضا بر کُن و بگشای گوش هیچ نیی خواجه نزاری برو بیش ز ابلیس مگو وز سروش حکیم نزاری قهستانی