حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸۵: که را کشتند دی چشمانِ مستش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
که را کشتند دی چشمانِ مستش که هست امروز خون آلوده دستش منم آن کشتۀ حی بازگشته به بوسی از لبِ کوثر پرستش دلی کو کز کمندِ زلفِ او جست که نی چشمش به تیرِ غمزه خستش اگر زان دستِ سیمین می فرستد مرا خوش تر ز نوش آید کبستش هلال از بهرِ آن شد ماهِ گردون که چون ماهی برآویزد به شستش به عکسِ قامتِ سروِ سرافراز قیامت می کند بالایِ پستش مرا گویی مرو در کویِ یاری که هر دم با کسی باشد نشستش چه افتادی به دستِ گل عذاری که خاری از تو در دامن نبستش ملامت بر نزاری تا کی آخر روا نبود مکن چندین شکستش نزاری از کسی بیمی ندارد به غیر از غمزۀ چشمانِ مستش نصیحت با کسی گویند کو را غمِ دنیا و دین یک ذرّه هستش حکیم نزاری قهستانی